پنج شنبه 21 دی 1396برچسب:, :: 9:8 :: نويسنده : فافا
ياد اولين پست ها افتادم كه با چه ذوق شوقي ميذاشتم خاطرات رو ثبت ميكردم و روزي چندين بار بعد از رونق گرفتن صندوقچهزنيومدم بازديدها رو چك ميكردم امارش رو به همسري ميدادم ياد دوره ليسانس كه تا كجا ميومد دنبال من تو راه كلي خوراكي ميخورديم خنده كنان يواشكي منو ميرسوند خونه ياد روز اول دانشگاه كه با من اومد يوني نشست كنارم گفت الان بقيه ميكن پسره چه زرنگ روز اولي مخ زده ياد اون برگه ايي كه سركلاس باهم شكل كشيديم و من هنوز دارمش ياد تمام اولين ها ياد روزها شباي كه از رسيدن حرف ميزديم يا دلشوره اعصاب هاي داغون براي نرسيدن ياد روزي كه افتاد اموزشي كرمان ياد بستني با طعم هويج راه دانشگاه ايس پك خوردنامون به مناسبت تموم شدن امتحانا ياد روزايي كه دم ازادي از سرويس پياده ميشدم ميرفتم تره بار گشت ميزدم الكي تا همسري بياد دنبالم ياد يواشكي هامون الان داريم كم كم ميريم خونه خودمون ماه ديگه اينموقع اگه خدا بخواد من دو روز شدم خانوم خونه همسري اقاي خونه تو اين مسير هم شادي داشتيم هم ناراحتي غم غصه ولي من هميشه سعي كردم اينجا از خوشي هامون بنويسم روي ماه تمام دوستاني كه اين چندسال ما رو همراهي كردن با تمام وجود از ته دل ميبوسم دوستايي كه وقتايي كه ناراحت بودم استرس داشتم دلداريم ميدادن كسايي كه براي اولين خواستگاري ما دعا كردن سر سجاده رفتن و من با تمام وجود اون شب اثر دعاشون رو حس كردم شما بهترين دوستاي مجازي دنيا هستيد خوشحالم كه دارمتون عشق نامه:و به هم رسيديم خدايا شكرت نظرات شما عزیزان:
|